مقدمه:
مطالبى که در ادامه مى‌خوانید گزیده‌اى است مختصر از نگاه و کلام باطنى عارفان و واصلان روشن بین به باطن نماز ... و نماز، اگر نماز باشد، دل را که زبان باطن است به یارى مى‌طلبد ...

نماز داستان رهایى انسان از خود و رسیدن او به خدا است. انسانى که در سراسر زندگى سراسیمه و پرشتاب در کندو کاو معناى خویش است و تا دستکم اندکى از این معنى را در نیابد از پانمى‌نشیند،

لاجرم در جستجوى فرصتى است که فارغ از نیک و بد حیات به سرچشمه ناب همه معانى دست یازد، دمى با او خلوت گزیند و حکایت دل با او باز گوید.

نگاه عارفان و واصلان روشن بین به باطن نماز
نگاه عمیق و باطنى به نماز براى توجه به این مهم است که اولا چه نمازى و ثانیا چگونه نماز مى‌تواند مایه آرامش روانى و تعالى زندگى دنیوى و اخروى ما باشد؟

به راستى آدمى در دنیاى امروز، در جلوه‌نمایى آزمندى‌ها و مطامع محتاج فرصتى است که از برون خسته و افسرده، اندکى گریخته و سرى به درون متعالى خویش زند و چشمى به روشنایى بازکند و واسطه این کار جز نماز چیست؟

و چه خوب است که انسان حکایت باطن نماز را از کسانى بشنود که نگاه باطنى به آن دارند.
 

توجه به عزت ربوبیت و ذلت عبودیت

یکى از آداب قلبیه در عبادات و وظایف باطنیه سالک آخرت، توجه به عز ربوبیت و ذل عبودیت است و آن یکى از منازل مهم سالک است، ... که کمال و نقص انسانیت تابع کمال و نقص این امر است. هرچه خودبینى و خود خواهى در انسان غالب باشد،از کمال انسانیت دور و از مقام قرب ربوبیت مهجور است.

این کلام عارف و مجاهد بزرگ امام خمینی(ره) در کتاب شریف اسرار الصلاه است که در اوج عرفان نظرى و عملی، در اوج مجاهده و حرکت انقلابى نیز هست و همه اینها به مدد وصل به سرمنزل همه حرکت‌ها ست که از راه نماز حاصل مى‌گردد.
 

خشوع: از نگاه عارفان

از دیگر مقدمات سیر به باطن عبادات بویژه نماز خشوع است. امام خمینی(ره) در این زمینه آورده‌اند: “یکى از امورى که از براى سالک در جمیع عبادات خصوصا نماز - که سرآمد همه عبادات است .

و مقام جامعیت دارد - لازم است خشوع است و حقیقت آن عبارت است از خضوع نام ممزوج باحب یا خوف و آن حاصل شود از ادراک عظمت و هیبت جمال و جلال.

مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است “قد افلح المومنون الذین هم فى صلاتهم خاشعون”
 

طمانینه: نگاه عارفان

هر امرى را ادبى است که مقدم لازم رسیدن کامل به آن مى‌باشد و این امر هرچه بزرگتر و عظیم‌تر، مقدم‌ مهمتر و رعایت آن اثرگذارتر است.

“... و از آداب مهم قلبیه عبادات، خصوصا عبادات ذکریه، طمانینه است و آن عبارت است از آنکه شخص سالک، عبادت را از روى سکونت قلب و اطمینان خاطر به جا آورد.


زیرا که اگر عبادات را با حال اضطراب قلب و تزلزل به جا آورد، قلب از آن عبادت منفعل نشود و آثارى از عبادت در ملکوت قلب حاصل نشود و حقیقت عبادت صورت باطنیه قلب نگردد.

و تا قلب را اطمینان و سکونت و طمانینه و وقار نبود، اذکار را در آن تاثیرى نیست و از ظاهر و ملک بدن به ملکوت باطن نفس سرایت ننماید ...”

“در حدیث است که هر کسى که قرآن را در جوانى بخواند، قرآن با گوشت و خونش مختلط شود” و نکته آن، آن است که در جوانى اشتغال قلب و کدورت آن کمتر است، از این جهت قلب از آن بیشتر و زودتر متاثر شود و اثر آن نیز بیشتر باقى ماند.
 

محافظت عبادت از تصرف شیطان

عقل سلیم حکم مى‌کند که امور مهم که از ناحیه دشمن خاص خود ضربه‌پذیر هستند بیش از پیش نیاز به حمایت و حفاظت دارند .

و این امر کلى در همه عبادات على‌الخصوص ذکر صلاه لازم و مبرهن است یکى از مهمات آداب قلبیه نماز و سایر عبادات که از امهات آداب قلبیه است و قیام به آن از عظائم امور و مشکلات دقایق است، محافظت آن است از تصرفات شیطانی.

و شاید آیه شریفه که مى‌فرماید: در وصف مومنین “الذین هم على صلاتهم یحافظون” اشاره به جمیع مراتب حفظ باشد که یکى از آن مراتب بلکه اهم مراتب آن، حفظ از تصرفات شیطان است.
 

نشاط و بهجت: نگاه عارفان
نشاط و بهجت علاوه بر آنکه از نتایج بارز نماز و عبادات مى‌باشد که بر هرکسى که یک بارهم به واقع عبادات و نمازهاى خود نزدیک شده باشد کشف و درک شده است، از طرفى از مهمترین مقدمات آن نیز مى‌باشد.
 

و دیگر از آداب قلبیه نماز و سایر عبادات که موجب نتایج نیکویى است، بلکه باعث فتح بعضى ابواب و کشف بعضى از اسرار عبادات است، آن است که سالک، جدیت کند که عبادت را از روى نشاط و بهجت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شدید کند.

پس وقتى را که براى عبادت انتخاب مى‌کند وقتى باشد که نفس را به عبادت اقبال است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى ندارد.

زیرا که اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگى وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدنى به آن مترتب شود که از جمله آنها آن است که انسان از عبادت منفجر شود .

در روایتى از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: لاتکرهوا الى انفسکم العباده” خود را به اکراه به عبادت وادار مسازید.
 

تفهیم: از نگاه عارفان

یاد کردن از تفهیم از تلاوت بسیار دقیق و جالب در گفتار عارفان بویژه امام خمینى در مورد نماز و سایر عبادات مى‌باشد که انسان را به عمق و اهمیت خاص نماز و رعایت لطایف خاص و مقدمات ظریف آن مشتاق و آگاه مى‌سازد.

یکى از آداب قلبیه عبادات، خصوصا عبادات ذکریه، تفهیم است و آن چنان است که انسان قلب خود را در ابتداى امر چون طفلى پندارد که زبان باز نکرده و آن را مى‌خواهد تعلیم دهد پس هریک از اذکار و اوراد و حقایق و اسرار عبادات را با کمال دقت و سعى به آن تعلیم دهد و در هر مرتبه‌اى از کمال هست،

آن حقیقتى را که ادراک نموده به قلب بفهماند. پس اگر اهل فهم معانى قرآن و اذکار نیست و از اسرار عبادت بى‌بهره است، همان معناى اجمالى را که قرآن کلام خداست و اذکار، یادآورى حق است و عبادات، اطاعت و فرمانبردارى پروردگار است، تعلیم قلب کند و به قلب همین معانى اجمالیه را بفهماند.
 

حضور قلب: از نگاه عارفان

شاید بتوان همه مراتب عبادات و مقدمات آنها را وابسته به امر مهم حضور قلب دانست چرا که حضور قلب یعنى حضور در محضر ملکوت خداوندگار و این نه تنها مقدمه لازم همه اعمال و اذکار بلکه بزرگترین نتیجه و مقصود مورد نظر است.

یکى از اسرار عبادات و فواید مهم، که هم مقدمه آن است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر، مسخر در تحت اراده الله و متحرک به تحرک الله شود و قواى ملکوتیه و ملکیه نفس از جنود [سپاهیان] الله شوند و همگى نسبت به حق‌تعالى سمت ملائکه‌الله را پیدا کنند.

و نتیجه این تسلیم اراده به حق در دار آخرت آن شود که حق‌تعالى اراده او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او رامثل اعلاى خود قرار دهد و این سلطنت الهیه‌اى است که به بنده دهند .

از براى ترک اراده خود و ترک سلطنت هواهاى نفسانیه و اطاعت ابلیس و هیچ یک از این نتایج که ذکر شد حاصل نمى‌شود مگر با حضور قلب کامل. اگر قلب در وقت عبادت غافل و ساهى باشد، عبادت او حقیقت پیدا نکندو شبه لهو و بازى است.

از حضرت رسول ختمى‌ مرتبت روایت است که “عبادت کن خداى تعالى را چنانچه گویا او را مى‌بینى و اگر تو او را نمى‌‌بینى او تو را مى‌بیند.”

آنچه گذشت تنها بخش کوچکى ازنظر اهل دل بر باطن نماز است و هرکس در هر مرتبه‌‌اى مى‌تواند از نماز و عبادات بهره خاص خود را ببرد و این رمز وجوب نماز است برهمه افراد مکلف و نهى از ترک آن‌که سبب هلاکت انسان در دنیا و آخرت و دورى از مسیر سعادت است.

دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت
دیدگاه اهل بیت عصمت و طهارت یعنی دیدگاه اسلام راستین در این‌باره چیست؟ آیا عارفان این مطلب را از دین گرفته‌اند و یا اینکه دین رأیی جز این دارد؟

بسیاری از بزرگان معتقدند رأی دین هم جز رأی اهل عرفان نیست و برای اثبات این ادّعا به ادلّه‌ای نیز تمسک کرده‌اند. به بعضی از این ادلّه اشاره می‌کنیم:

۱. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در نهج البلاغه می‌فرماید:«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَة فَتِلْکَ عِبَادَة التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَة فَتِلْکَ عِبَادَة الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَة الْأَحْرَارِ» [1] 

«گروهی خدا را از روی میل و رغبت به بهشت می‌پرستند، این عبادت تجّار است و گروهی خدا را از روی ترس از جهنم می‌پرستند، این عبادت بردگان است و گروهی خدا را برای شکر و سپاس به درگاهش می‌پرستند، که این عبادت آزادگان است».

همین روایت در کتاب تحف العقول از امام حسین علیه‌السلام روایت شده است و در آخر روایت دارد: «و هی افضل العبادة» [2] ؛ «عبادت احرار برترین نوع عبادت است».

شهید مطهری می‌گوید:آنچه شیخ قدس سره (ابن سینا) در اینجا (نمط ۹ اشارات) گفت با آنچه در برخی احادیث نبوی و یا علوی و غیره وارد شده تقریباً یکی است و سپس روایت فوق را ذکر کرده است [3].

۲. امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:«مَا عَبَدْتُکَ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ وَ لَا خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَة فَعَبَدْتُک» [4]؛

«خدایا من تو را به طمع بهشتت یا ترس از دوزخت نپرستیده‌ام، بلکه چون تو را شایستة پرستش یافتم پرستیدم».

استاد شهید مطهری سخن ابن سینا را آنجا که گفت «العارف یرید الحق الاول ...» با مفاد این روایت منطبق دانسته است [5] .

۳. امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید:«... َقَدِ انْقَطَعَتْ إِلَیْکَ هِمَّتِی وَ انْصَرَفَتْ نَحْوَکَ رَغْبَتِی فَأَنْتَ لَا غَیْرُکَ مُرَادِی وَ لَکَ لَا لِسِوَاکَ سَهَرِی وَ سُهَادِی ... یَا نَعِیمِی وَ جَنَّتِی وَ یَا دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی»[6]؛

«همّتم فقط به سوی توست و میلم به جانب تو، تو نه غیر تو، مقصود و مراد من هستی و بی‌خوابی سحرگاهم به خاطر توست ... ای نعمت و بهشت من و ای دنیا و آخرت من».

۴. امیر المؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:«وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّک»[7]؛«و اگر مرا به آتش وارد سازی، من اهل آتش را خبر می‌کنم که من تو را دوست دارم».

۵. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید:«اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک» [8]؛«خدای را چنان عبادت کن که گویا می‌بینی‌اش که اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند».

رأی فقیهان در این بحث
همة فقهای شیعه; در هر عمل عبادی نیّت را شرط می‌دانند. آنان نیّت را به «قصد قربت» یا «قصد امتثال امر» تفسیر می‌کنند و آنگاه به تعیین مصادیق قصد قربت یا قصد امتثال امر می‌پردازند:

شهید اول در کتاب قواعد گوید:
غایت وهدف در عبادات چند گونه قابل تصوّر است:
۱. ریاء.
۲. قصد ثواب یا رهایی از عقاب یا هر دو.
۳. قصد شکر نعمت‌های الهی و جلب ازدیاد آنها.
۴. عبادت از روی حیا و شرم از خدا.
۵. عبادت به‌خاطر محبت به خدا.
۶. عبادت به‌خاطر تعظیم خدا و فرمان‌برداری از او.
۷. عبادت به‌خاطر موافقت اراده و امر الهی.
۸. عبادت به‌خاطر اینکه خدا اهل و شایستة عبادت است.

گونة هشتم به اجماع فقهاء صحیح است و همین بالاترین مراتب اخلاص است. همان‌طور که گونه نخست که قصد ریا است، به اجماع مایة بطلان عبادت است و اما گونه‌های دوم و سوم و چهارم یعنی «قصد ثواب یا رهایی از عقاب یا هر دو» یا «شکر» یا «حیا»؛

فقهای شیعه حکم به بطلان عبادت در این صُور کرده‌اند و اما گونه‌های پنجم و ششم و هفتم یعنی «قصد محبت» یا «تعظیم و فرمانبرداری» یا «موافقت ارادة حق»، ظاهراً مجزی است.

و عبادت صحیح است، زیرا غایت و غرض اجمالاً در این صور خداوند است. البته اگر قصد، اطاعتِ امر الهی باشد، ولی باعثِ بر عبادت (از باب داعی بر داعی) شکر یا حیا یا ثواب و عقاب باشد، ایرادی ندارد[۲۴].

مرحوم آیة الله سید محمد کاظم یزدی
نیت یعنی قصد انجام کاری به عنوان امتثال و قربت و در نیت انگیزة قلبی کافی است و خطور دادن به ذهن و تلفّظ شرط نیست. البته اهداف امتثال، دارای درجاتی است:

۱. قصد امتثال امر خدا به خاطر اینکه او شایستة عبادت است و این برترین نوع است. و این همان است که علی۷ بدان اشارت کرده‌:‌ «خدایا تو را از ترس آتشت نپرستیدم ... و چون شایسته‌ پرستشی تو را پرستیدم».

۲. قصد شکر نعمت‌های بی‌پایان خداوند.
۳. قصد تحصیل رضایت الهی و فرار از خشم او.
۴. قصد حصول قرب به پروردگار.

۵. قصد ثواب و یا رفع عقاب به این صورت که انگیزة او از امتثال امر الهی امید ثواب یا رهایی از عقاب او باشد. اما اگر قصدش ثواب و عقاب به صورت معاوضه باشد، صحّت عبادت مشکل به نظر می‌رسد[۲۵].

یک سؤال
ممکن است بپرسید در روایتی که از نهج‌البلاغه ذکر شد، عبادتِ با انگیزة شکر، برترین اقسام عبادت بیان شد و عبادت احرار نامیده شد؛ پس چگونه مرحوم شهید اوّل این‌گونه عبادت را باطل می‌شمارد و بطلانش را به فقهای شیعه نسبت می‌دهد و مرحوم سید محمدکاظم یزدی آن را در رتبة دوم قرار می‌دهد؟

پاسخ کوتاه این است: گویا شهید، فقط نعمت‌های دنیوی را مدنظر داشته است و صاحب عروه هم از این نکته که «عبادت استحقاقی» به یک معنا همان «عبادت شکری» است، غفلت ورزیده است. توضیح خواهد آمد.

نظر عارف کامل مرحوم ملکی تبریزی
عارف کامل مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در کتاب «المراقبات» که در موضوع خود بی‌نظیر است، در بخش «مراقبات ماه رمضان» سخنی در همین موضوع دارد که بسیار قابل توجه است. ایشان پس از اینکه روزه را از جهت «مایصام عنه»؛

«آنچه مورد امساک قرار می‌گیرد» به سه قسم روزه عوام، خواص و خواص خواص تقسیم می‌کند، روزه را از جهت قصد آن به اقسامی تقسیم می‌کند[۲۶] و می‌فرماید:

«روزه‌داران بر گونه‌هایی هستند:
بعضی از روزة خود قصد صحیحی که از بطلان عملشان جلوگیری کند، ندارند و برای غیر خدا روزه گرفته‌اند. مثلاً از ترس مردم یا برای جلب نفعی از آنان یا به علت عادتی که میان مسلمانان وجود دارد. بعضی در کنار این نیّات فاسد، مقداری هم ترس از عقاب الهی یا امید ثواب دارند.

بعضی فقط برای ترس از عقاب یا امید ثواب روزه می‌گیرند و اینکه کسانی فقط به‌خاطر ثواب روزه بگیرند کم‌اند و اکثریّت دفع عقاب را هم ملحوظ می‌دارند.

بعضی افزون بر اینها، نیّت تقرّب به خدا و رضایت او را در نظر دارند.
بعضی فقط به خاطر تقرّب و رضایت پروردگار روزه می‌گیرند.

گاه گفته می‌شود:بهتر است که قصد بعضی کاملان فقط این باشد که خداوند چون شایستة عبادت است، پرستیده شود و قصد آنها از شائبه ترس و امید پیراسته باشد و حتی احتمال وصول به لقای او و تقرّب به او هم در آن نباشد.

این گروه، عبادت را به خاطر میل به وصال خداوند ناقص به حساب می‌آورند. بلکه من دیده‌ام کسانی را که عبادت به خاطر میل به وصول را «عبادت نفس» و خودپرستی نامیده‌اند.

نویسنده گوید:
من گمان نمی‌کنم که عمل هیچ پیامبر یا ولیّ یا فرشته‌ای از میل به وصول و شوق به قرب حق خالی باشد و اینکه در سخنان بعضی از اهل معرفت آمده است:

«عمل به قصد رسیدن به رضایت الهی و قرب و همجواری‌اش خودپرستی است»، افراط است.

البته می‌توان گفت که اولیای الهی در بعضی حالات و تجلّیّات حالی دارند که بر اساس آن عبادتشان برای خداوند، فقط به خاطر این است که خدا شایستة عبادت است و بالکل از جنبة تقرّب به حق و رضایت حق غافلند،

ولی به اعتقاد من این حال برای هیچ پیامبری دوام ندارد، چه رسد به غیر پیامبران و چه رسد به اینکه دوام این حال برای کسی واقع شده باشد. حتی از دیدگاه من عبادت به خاطر شایستگی معبود بر عبادت به خاطر شوق وصول به وصال محبوب (خداوند متعال) برتری ندارد و چرا چنین نباشد،

با اینکه هیچ عبادتی برتر از عبادت رسول الله۶ و امیرمؤمنان۷ نیست و روایات و تاریخ می‌گوید که برخی عبادات آنها یا اکثر عباداتشان برای تحصیل رضایت خدا و دست‌یابی به قرب او بوده است.

بلکه جسارت می‌کنم و می‌گویم: ایرادی ندارد که گه گاه ترس از عقاب الهی در نیّت آنها دخالت داشته باشد و چگونه چنین نباشد با اینکه کسی که از غلبة خوف الهی و یاد جهنم غش می‌کند، محال یا مشکل می‌نماید که این ترس هیچ‌گونه تأثیری در عمل او نداشته باشد.

گمان من بر این است که حالات پیامبران و اولیا حتی پیامبر ما صلواة الله علیه و آله الطاهرین گوناگون بوده است و سبب این گوناگونی اختلاف تجلیات الهی بر آنهاست .

و این اختلاف تجلیات ناشی از حکمت الهی و با هدف تربیت و ترفیع درجات آنها برای نزدیک‌تر ساختن آنها به خود است، زیرا خدا خود متولّی پرورش جان آنهاست تا به کمال برسند، چنانکه در برخی فقرات زیارت‌های ایشان آمده است:

«سروران من! شما را دل‌هایی است که خدا خود به پرورشش با ترس و امید پرداخته است».

پس خدا گاه با اسماء جمالیه بر آنها تجلّی می‌نماید و در این حالت آنان با خداشان اُنس می‌گیرند، برآورده کردن آرزو را می‌طلبند و بلکه با تصرّف در مُلک الهی و به نفع دیگران، بر آنان منت می‌نهند .

و گاه با اسماء جلالیه بر آنها تجلّی می‌کند که در این حالت آنان به تضرّع و استغفار و زاری می‌پردازند و به مناجات‌هایی که اکثر مضامینش استعاذه و استغفار است، روی می‌آورند و از خدا نجات از دوزخ را می‌طلبند.

آری، اختلاف حالات انبیا چیزی نیست که بر شخص آگاه بر حیات و سیرة آنها مخفی باشد. دربارة حالات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چنین برای ما روایت شده که حضرتش گاه می‌فرمود:

ای عایشه! با من سخن بگو و گاهی هم فرا رسیدن زمان نماز را انتظار می‌کشید و تا وقت داخل می‌شد، می‌گفت: بلال! ما را با اذان گفتن خود راحت ساز و گاهی هم در هنگام نزول وحی رنگ از رخسارش می‌پرید و گاه در هنگام وزیدن بادهای شدید از نزول بلا می‌ترسید.

همة اینها دلالت بر تفاوت حالات آن حضرت دارد و این، با اینکه همة عباداتش فقط برای شایستگی خدا برای عبادت باشد، نمی‌سازد.

البته بعید نیست که مقصود از شایستة عبادت بودن خداوند در زبان بزرگان معنایی باشد که با قصد قربت و قصد خوشنودی خدا قابل جمع باشد، زیرا قصد نزدیک شدن به محبوب همیشه به خاطر فرار از عقاب یا بهره‌وری از نعمت‌ها و عطایایش نیست .

و گاه به خاطر این است که او شایستة تقرب است و این یکی از معانی «عبادت به خاطر شایستگی عبادت» است، چنانکه سخن معروف امیرمؤمنان صلواة الله علیه بر آن اشعار دارد.

امام در این سخن، قصد عبادت به خاطر شایستگی را در برابر عبادت از ترس دوزخ و طمع در بهشت قرار داده است و نه در برابر قصد رسیدن به خشنودی و قرب الهی.

به هر حال، خدای بزرگ را می‌خوانیم که بر ما منّت نهد و توفیق قصد قربت و خشنودی خود را نصیبمان فرماید، به آن امید که کریمانه مقصود از قرب و نزدیکی به خود را به ما بفهماند و ما را موفق بدارد که امکان دستیابی به قربش را اجمالاً بپذیریم!

مگر نمی‌بینید گروهی از علمای بزرگ منکر تصوّر معنایی برای قرب پروردگارند و می‌گویند معنای قصد قربت، قصد فرمانبری از خداوند است و بیش از این مقدار، مخالف تنزیه و مقام شامخ الهی است. اینان در این عقیده در اشتباهند.

مطلب دیگر که باید اشتباه نشود، این است که نظریة بطلان عبادت به قصد ترس از عقاب یا طمع در بهشت، نظریه‌ای است که از روی غفلت صادر شده است،

اگرچه صاحبان این نظریه، برخی عالمان بزرگند. البته تعجبی هم ندارد که دانشمندان بزرگ گرفتار چنین غفلت‌هایی گردند، زیرا خداوند در گرفتار ساختن علما به این غفلت‌ها، حکمت‌هایی را در نظر دارد.

و نیز باید بدانیم آنچه مولای ما سید بن طاووس قدس سره در کتاب اقبال فرموده، یعنی چه؟ سید فرموده: «هر کس خدا را فقط به خاطر دفع عقاب عبادت کند، از انسان‌های لئیم و پست است».

معنای این سخن این است که اگر کسی فقط به خاطر دفع عقاب عبادت کند به گونه‌ای که اگر ترس عقاب نبود، خدا را عبادت نمی‌کرد، این شخص دارای صفات کریمانه و ارزشی نیست.

مقصود سید این است که اگر کسی خدا را شایستة خدمت و طاعت نبیند، انسان پستی است و البته این سخنی است حق و این چنین شخصی لئیم و این چنین اعتقادی خاری در چشم اسلام و ایمان است.

گاهی انسان‌های مخلص در مقام ریاضت و تربیت خود علاوه بر اینکه به جز محبوبشان به چیزی نمی‌پردازند، تلاش می‌کنند کارهای طاقت‌فرسا به جا آورند.

مثلاً اگر دو کار هم‌درجه از نظر ثواب و ارزش در برابرشان قرار گیرد، آن را انتخاب می‌کنند که بر نفسشان سنگین‌تر است. اینان از مقرّبان درگاه الهی‌اند. این نوع عملکرد از امیرالمؤمنین۷ حکایت شده است»[۲۷].

نتیجه و .نکات قابل استفاده از سخن مرحوم ملکی تبریزی
این مطالب سخنان عارف کامل مرحوم آیت‌الحق حاج شیخ جواد ملکی تبریزی بود و ما با اینکه طولانی بود، همة آن را نقل کردیم، زیرا علاوه بر نفاست، دارای نکات تازه و مطالب قابل توجّهی است. اینک به بخشی از این نکات اشاره می‌کنیم:

۱. اگر کسی عبادتی همچون روزه را از روی عادت و بدون قصد قربت انجام دهد، عملش باطل است.

۲. کسانی که قصدشان از عبادات ترس از دوزخ و طمع در بهشت است، غالباً هر دو را در نظر دارند و کسانی که فقط به قصد طمع در بهشت عبادت کنند، اندک‌اند.

۳. بعضی گفته‌اند: «عبادت با قصد قربت و رضایت خداوند» خودپرستی است. این گفتار افراط است.

۴. ممکن است بگوییم عبادت خدا به قصد «شایستگی او برای عبادت» منافاتی با عبادت به «قصد قربت و رضایت» ندارد و این دو قابل جمع‌اند، زیرا انسان می‌تواند نزدیکی خدا را به این خاطر بخواهد که او شایستة تقرّب است.

۵. بر فرض قصد قربت غیر از قصد شایستة عبادت بودن باشد، اما نمی‌توان قصد قربت و رضایت را همسطح قصد خوف از عقاب یا طمع در بهشت و ثواب برشمرد.

۶. هیچ پیامبر، ولیّ یا فرشته‌ای نیست که همة اعمالش به قصد شایستگی خدا برای عبادت باشد و عملی به قصد قربت یا رضایت نداشته باشد.

۷. عبادت با قصد شایستگی برای عبادت در برخی حالات اولیا ممکن است، اما دوام آن ممکن نیست.

۸. قصد شایستگی برتر و بهتر از قصد قربت و رضایت حضرت حق نیست، زیرا از روایات برداشت می‌شود که اکثر عبادات رسول الله۶ و علی۷ به خاطر تحصیل قرب و رضای حق بوده است.

۹. اشکالی ندارد که گفته شود گاهی ترس از آتش و عقاب الهی در نیّت پاره‌ای از عبادات انبیا و اولیا نقش داشته است.

۱۰. نمی‌توان گفت و یا مشکل است گفته شود کسی که از خوف خدا غش می‌کرده، این خوف در اعمال و عباداتش هیچ نقشی نداشته است.

۱۱. جمع‌بندی این بحث تا اینجا به این صورت است که بگوییم: حالات انبیا و اولیا مختلف است و این اختلاف حالات ناشی از اختلاف تجلیات اَسمائی حق بر آنهاست.

در برخی حالات فقط قرب حق مقصود عبادات آنهاست و در پاره‌ای حالات حتی خوف از آتش هم ضمیمه است. این اختلاف حالات در زندگی آنان کاملاً مشهود است.

۱۲. نظریة بطلان عبادت با قصد فرار از جهنم یا طمع در بهشت. اگرچه از طرف برخی علمای بزرگ ابراز شده، ولی از روی غفلت صادر شده است.

۱۳. کسی که فقط به خاطر ترس از عقاب بندگی می‌کند، که اگر خدا عقاب نمی‌داشت بندگی نمی‌کرد، انسان لئیم و پستی است.

۱۴. قصدها در عبادات از نظر شرافت به شرح ذیل است:
۱. قصد قربت و رضایت خداوند
۲. قصد شایستگی خدا برای عبادت
۳. قصد قربت به ضمیمة قصد فرار از عقاب و طمع در ثواب
۴. قصد خوف و فرار از عقاب و طمع در ثواب

اینها قصدهایی است که صحیح است و عبادت با آنها مجزی است، یعنی کفایت می‌کند، ولی قصدهایی همانند‌ ترس از مردم، امید نفع دیگران از ناحیة آنان و صرف عادت، باطل است و عبادت با آنها مجزی نیست.

پی نوشت:
1. نهج‌البلاغه، حکمت۲۳۷.
2. تحف العقول، ص۲۴۶.
3. مقالات فلسفی، ج۲، ص۱۵۱.
4. بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۷۸.
5. علوم اسلامی، بخش عرفان، ص۱۲۹.
6. مفاتیح الجنان، مناجات مریدین.
7. همان، دعای کمیل.
8. بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۴.

منابع:
http://erfanvahekmat.com/
نویسنده قسمتی از مقاله توسط :سید رضا علوی
* این مقاله در تاریخ 1401/12/1 بروز رسانی شده است.